رنگین کمان زندگی ما

آدمای پررو و انگل!!

1394/8/12 15:56
نویسنده : پانی
199 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم!بغل خوبی فدات بشم؟بوس

 

آآآه ه ...مامانی امروز زیاد شارژ نیستغمناک. از صبح بخاطر یه چیزایی اعصابم قر و قاطیه و خیلی ناراحتم چون من حق ندارم ناراحت باشمو اعصابم خورد باشه، چون اینجوری تو هم ناراحت میشی. گریه ولی خب چیکار کنم؟ وقتی اعصابم خورده که با انکار کردنش چیزی حل نمیشه. واسه همین فکر میکنم بهترین کار اینه که درمورد احساسم بنویسم و بطور منطقی موضوع رو حل کنم. 

 

آآآآخ دخترم..از دست بعضی از این آدما چیکار کنم؟؟؟ چرا بعضیا اینقدر آزاردهنده و انگل اند؟ ؟ آدم باید با این انگلها چیکار کنه؟ اگه خیلی بهش نزدیک باشن ونشه کاملاً حذفشون کرد باید چیکار کرد؟

 

آدمای انگل آدمایی اند که همش ازت انتظار دارن واسشون کاری کنی و ازت کنده نمیشن. فقط به خودشون فکر می کنن و اصلاً به شرایط جسمی و روحی تو اهمیت نمیدن. تازه یه سری از این انگل ها با ترفندهای مخصوص خودشون مجبورت می کنن به میل شون رفتار کنی و تو هم با وجود سختی هایی که داره اونکارو انجام میدی اما بعداً به روی مبارکشونم نمیارن و وقتی حرفش بشه میگن تو هیچکاری واسه من نکردی یا چرا زودتر اینکارو نکردی؟!!!

 

دخترم منو که میشناسی، من کلاً آدمیم که اصلاً نظر مردم برام اهمیت نداره و اینکه وقتی کاری میکنم طرف شعور درک لطف منو داره یا نه مهم نیس، خیلی وقتها آدم واسه دل خودش اینکارا رو میکنه. چون دلش نمیاد کسی تو شرایط خاصی باشه و بهش کمک نکنه. ولی دخترم ... آخه هرچیزیم حدی داره.

 

گاهی فکر میکنم همش تقصیر خودمه، اینکه باعث میشم کسی ازم انتظار بیمورد داشته باشه. تقصیر منه که حدشو بهش گوشزد نکردم. تقصیر منه که به انتظاراتشون جواب مثبت دادم.

 

 ولی با این دل لعنتیم چیکار کنم؟ با این دل احمق نفهمم چیکار کنم که بجای اینکه به فکر خودمو تو باشه به فکر غصه نخوردن دیگرانه. با این دل لعنتیم چیکار کنم؟؟؟ گریه

 

چرا بعضی از ما زنها اینطوری هستیم؟ چرا همش میخوایم خودمونو فدای دیگران کنیم؟ چرا نمیتونیم یه بار پررو بی ملاحظه باشیمو بگیم مگه اون واسه من چیکار کرد؟ یا مگه اون تو شرایط  مساوی اصلاً محل به من میزاره؟ یا مگه محل گذاشت؟

 

مگه من شبهای تنهایی نداشتم؟ مگه من تنهایی غصه نخوردم؟ مگه من از شدت ناراحتی افسردگی نگرفتم؟ مگه من خودم تنهایی روپام نایستادمو و رفتم خودمو و افسردگیمو درمان کردم؟

 

اون روزا این آدما کجا بودن؟ ؟؟؟

 

خدایا کمکم کن. کمکم کن قوی باشم. کمکم کن منطقی باشمو و اینقدر با تصمیم گیری های احساسیم خودمو عذاب ندم. کمکم کن قلباً بپذیرم که اگه من تنهایی از پس اون شرایط بر اومدم پس دیگرانم میتونن تنهایی از پس شرایط شون بربیان. تازه شرایط اینا که یکهزارم شرایط منم نیست.

 

نمیخوام به خیال مهربون بودن، احمق باشم.

خودم همیشه به خواهرم میگم تا جایی به کسی لطف کن که بدونه داری لطف میکنی ، اگه از حدش بگذرونی دیگه از رفتارت برداشت لطف نمیکنه، میزاه پای حماقتت و میگه وظیفه شه.

 

 الان خودم به این نصیحت احتیاج دارم. 

 

خدایا درستش چیه؟ میترسم اگه اونکارو انجام بدم دخترم اذیت بشه. آخه ماه هشت بارداریو چه به اینکارا؟! خدایا نمیخوام در حق دخترمم ظلم کرده باشم. ولی نمیخوام خونوادمو تواین شرایط تنها بزارم. خدایا بهم یه عقلی بده. کمک کن تصمیم درستو بگیرم و پاش بایستم. خدایا، خدایا...توئی که حتی بردن اسمتم تمام وجودمو پر از امنیت و آرامش میکنه، کمکم کن. کمکم کن کار درستو انجام بدم. کاری که تو راضی باشی، رضایت بقیه اصلاً مهم نیست. 

 

خدایا بهم قدرت بده. 

 

دخترم ببخشید که سرتو درد آوردم. ببخشید که امروز حالم زیاد خوب نبود و اذیت شدی. ببخشید. شرمندتم بخدا. ولی به خاطر تو هم که شده من از پس این چالش برمیام و بخاطر تو میشم همون مامانی که نیاز داری داشته باشی و بهش تکیه کنی. دخترم برام دعا کن قربونت برم الهیمحبت.

 

عاشقتم هزارتابغل  بوسبوس بوسبوس بوسبوس

پسندها (1)

نظرات (0)