سلاااام!!
دختر نازم سلام. منم مامانت.
این اولین پستیه که میزارم و اولین باریه که واست می نویسم. شاید به نظرت خنده دار بیاد ولی با وجودیکه الان حدود سی هفته ست تو توی بدن من داری زندگی می کنی ولی هنوز یکم اطلاق کلمه "مامان" به خودم واسم تازه و جدیده! نمیدونم شاید چون هنوز باورم نمیشه که خدا هدیه به این بزرگی بهم داده و باورم نمیشه تو اونقدر مهربون و ماه باشی که منو بعنوان مامانت انتخاب کرده باشی.
الان که دارم این جملاتو می نویسم چشمام پر از اشک شوقه. آخه میدونی دخترم؟... من مامانمو بیش از هرچی که فکر کنی دوست دارم، حتی باوجودیکه دیگه خیلی وقته کنارم نیست ولی عشق هیچوقت تموم نمیشه حتی اگه دیگه آدما زنده نباشن. باورم نمیشه منم بچه داشته داشته باشم چون باورم نمیشه یکی اینقدر زیاد زیاد زیاد زیاد منو دوست داشته باشه. امیدوارم لیاقت مامان بودن تو فرشته کوچولو رو داشته باشم. مطمئنم مامانم از اون دنیا خیلی واسم دعای خیر کرده که خدا بهم نعمت بچه رو داده و مطمئنم کلی پیش خدا پارتی بازی کرده که تو دختر شدی. دختر ناز مامانه، همدم مامانه، رفیق و مونس مامانه. همیشه دلم واسه مامانایی که دختر ندارن میسوزه، بنظرم هر زنی به دختر احتیاج داره. من از بچگی از اون موقع که عروسک بازی میکردم دلم میخواست دختر داشته باشم، یه عروسک واقعی داشته باشم. همیشه تو رویاهام خودمو و دخترمو تصور میکردم، تو رویاهام با دخترم کلی بازی میکردم، آشپزی میکردم، بدو بدو میکردم، لباسای رنگاوارنگ میپوشیدیم، کلی میخندیدیم و مادر و دختری خوش میگذروندیم.
خیلی خوشحالم که تو رو دارم دخترم. الهی مامان قربونت بره. الهی قربونت برم که تا همین چند دقیقه پیش تو شیکم مامان کش و قوس میومدی و حالا آروم نشستی و گوشاتو تیز کردی ببینی من چی میگم. راستش این اولین تجربه وبلاگ نویسی منه و خیلی آماتورم ولی اونقدر حرف و درد دل و خاطره از این چند وقته داشتم که حیفم اومد یه جایی برات ثبتش نکنم. کاش همه مامانا همین کارو میکردن و کاش قدیما هم همچین تکنولوژی ای بود. خدا روشکر که الان فرصتشو دارم تا حسابی باهات صحبت کنم.
فکر کنم واسه امروز بس باشه دیگه. عاشقتم دختر ماهم. بوس بوس